در پاسخ مى گوییم: دستور زیارت همانند دیگر دستورهاى دینى از حکمت و پشتوانه عقل و نقل برخوردار است. ریشه و اساس زیارت در معرفت نفس نهفته است و شناخت درست از روح، راه گشاى این مساله است. وقتى که بدانیم روح باقى و جاودانه است و با مردن از بین نمى رود، بلکه سرفصلى جدید را در حیات خویش آغاز مىکند؛ خواهیم دانست که نه تنها از فهم و تعقل و درک آن کاسته نمى شود؛ بلکه گستره وجودى و میدان عملش در افقى والاتر از ماده ظهور مى یابد. دلایل بسیارى بر تجرد و بقاى نفس موجود است که به شرح بعضى از آنها مى پردازیم.
روایات معصومان(ع) در باره بقاى روح به چند دسته نقسیم مى شود.
دسته اول: روایاتى است که کیفیت عمل و سیره معصومان (علیهم السلام) در باره موضوع یاد شده را بیان مى دارد؛ مثل آنچه که پیامبر گرامى پس از رحلت فاطمه بنت اسد انجام داد. بر اساس روایات موجود، پیامبر(ص) بعد از ریختن خاک بر پیکر فاطمه، دستهایش را بر هم زد و فرمود: «سوگند به خدایى که جان محمد در اختیار قدرت اوست. فاطمه صداى دستهایم را بشنید.»
همچنین از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده است که پس از پایان جنگ جمل به میان کشتگان رفت؛ به پیکر کعب بن سور، قاضى بصره، که به دست سپاهیان آن حضرت کشته شده بود، برخورد و دستور داد کعب را بنشانند. آنگاه او را مخاطب قرار داد و فرمود: «من وعده الهى را در باره تو درست یافتم. آیا تو نیز وعده خدا را یافتى؟» سپس به سوى طلحه رفته و همین کار را تکرار کرد. یکى از اصحابش پرسید: اینها که چیزى نمى شنوند؟! چگونه با آنها صحبت کردید؟
فرمود: سوگند به خدا که طلحه و کعب سخنان مرا شنیدند؛ چنانکه کفار بدر، که اجسادشان در چاه ریخته شده بود، سخنان پیامبر را شنیدند.
دسته دوم: روایات مربوط به فشار قبر و ثواب و عذاب آن است. سعد بن معاذ از دنیا رفت، رسول گرامى اسلام تجلیل بسیار از او به عمل آورد. پس از مراسم خاکسپارى، مادر سعد گفت: اى سعد، بهشت بر تو گوارا باد!
رسول گرامى(ص) فرمود: سعد در قبر با فشار قبر روبه رو شد.
اصحاب پرسیدند: با این همه بزرگداشت از جانب شما باز هم بر او فشار قبر رسید؟
فرمود: آرى، چون با خانوادهاش اخلاق نیک نداشت.
مرحوم علامه مجلسى، پس از نقل این روایت که قبر بوستانى از بوستانهاى بهشت یا گودالى از گودالهاى جهنم است، مى نویسد: اخبارى که ثواب و عذاب قبر را بیان مىکند، آن قدر متواتر است که براى فرد یقین مى آورد.